رسانه - خبر های قدیم و جدید

مطالب - علمی- وحوش - فلسفی - ادبی - تاریخی - علوم ماوراء - نظامی - صنعتی - معدنی - زمین - هوا- فضا - اکتشافات - ادیان- فرقه ها

رسانه - خبر های قدیم و جدید

مطالب - علمی- وحوش - فلسفی - ادبی - تاریخی - علوم ماوراء - نظامی - صنعتی - معدنی - زمین - هوا- فضا - اکتشافات - ادیان- فرقه ها

گفتگوی کودک و خداوند

http://shooli.files.wordpress.com/2008/06/gallery3_mother_baby.jpg

کودکی که آماده ی تولد بود,نزد خدا رفت و از او پرسید: میگویند فردا شما مرا به زمین میفرستید;اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه میتوانم برای زندگی به آنجا بروم؟

خداوند پاسخ داد: از میان تعداد بسیاری از فرشتگان,من یکی را برای تو در نظر گرفته ام.او در انتظار توست و از تو نگهداری خواهد کرد.

اما کودک هنوز مطمئن نبود که میخواهد برود یا نه.

- اما اینجا در بهشت,من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند.

خداوند لبخند زد: فرشته ی تو برایت آواز خواهد خواند,و هر روز به تو لبخند خواهد زد.تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.

کودک ادامه داد: من چطور میتوانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمیدانم؟

خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشته ی تو,زیباترین و شیرین ترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.

کودک با ناراحتی گفت: وقتی میخواهم با شما صحبت کنم,چه کنم؟

اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دستهایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد میدهد که چگونه دعا کنی.

کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام که در زمین انسانهای بدی هم زندگی میکنند.چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟

- فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد,حتی اگر به قیمت جانش تمام شود.

کودک با نگرانی ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمیتوانم شما را ببینم,ناراحت خواهم بود.

خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه درباره ی من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت;گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود.

در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده میشد.کودک میدانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند.او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید:خدایا! اگر باید همین حالا بروم,لطفا نام فرشته ام را به من بگویید.

خداوند شانه ی او را نوازش کرد و پاسخ داد:نام فرشته ات اهمیتی ندارد.به راحتی میتوانی او را مادر صدا کنی.


نظرات 1 + ارسال نظر
باران مهربانی سه‌شنبه 19 بهمن 1389 ساعت 07:26 ق.ظ

خیلی زیبا بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد