خدا با لبخند به من می گوید : آهای ! دوست داری برای مدتی خدا باشی و دنیا را برانی ؟
می گویم : البته به امتحانش می ارزد .
کجا باید بنشینم ؟
چقدر باید بگیرم ؟
کی وقت ناهار است ؟
چه موقع کار را تعطیل کنم ؟
خدا می گوید : سکان را بده به من ! فکر می کنم هنوز آماده نباشی