رسانه - خبر های قدیم و جدید

مطالب - علمی- وحوش - فلسفی - ادبی - تاریخی - علوم ماوراء - نظامی - صنعتی - معدنی - زمین - هوا- فضا - اکتشافات - ادیان- فرقه ها

رسانه - خبر های قدیم و جدید

مطالب - علمی- وحوش - فلسفی - ادبی - تاریخی - علوم ماوراء - نظامی - صنعتی - معدنی - زمین - هوا- فضا - اکتشافات - ادیان- فرقه ها

برنادت سوبیرو - Bernadette Soubirous


http://up.patoghu.com/images/bgequj0ebbjxj0is22qz.jpg

برنادت سوبیرو خیلی با مقدسات و خدا عجین بود. درست به همین دلیل است که من می خواهم شما بیشتر در مورد او بدانید . او یک قدیسه بود که مثل من و شما یک انسان عادی بود . برنادت دختری ساده و معصوم و پاک و بی گناه بود. او خیلی فداکار بود و مهربان همه اینها و عجین شدن او با کتاب مقدس بود که از او یک قدیسه ساخته بود . او دخترکی 14 ساله بود که حتی تعلیمات مذهبی ندیده بود . در ژانویه 1858 بود که او برای اولین مراسم عشا ربانی اش آماده می شد و در حال فراگیری خواندن و نوشتن بود.


http://up.patoghu.com/images/q4682680re6dhfsnlqp.jpg

خانواده سوبیرو

والدینش فراچسکو سوبیرو و لوییس سوبیرو کاستروت بودند. برنادت اولین اولاد آنها بود که در روز یکشنبه 7 ژانویه 1844 چشم به جهان گشود .او رو برناده ماری سوبیروز نام نهادند. در طی سالهای بعد شش فرزند دیگر به دنیا آمدند که سه تای آنها در کودکی از بین رفتند . برنادت کودکی بیمار بود و از تنگی نفس رنج می برد. او با پدر و مادر و خواهر و برادرانش خیلی مهربان و صمیمی بود. پدرش یک آسیابان بود و خانواده سوبیرو در آن کارخانه آسیاب زندگی می کددند .

http://up.patoghu.com/images/qy2f2k4z3tifle28ktp.jpg

تصویر واقعی برنادت سوبیرو

به خاطر وضعیت بد کارخانه آسیاب، آرد تولید شده از نظر کیفیت و کمیت در شرایط مطلو بی نبود و  تعداد مشتریان هم کم بود . سرانجام خانواده سوبیرو مجبور شدند که کارخانه آسیاب را ترک کنند و در خانه ای فقیرانه تر مقیم شوند . فرانچسکو سوبیرو به دنبال کار مناسب می گشت ولی دستمزد همه جا بسیار ناچیز بود . او از اداره خانواده ای به آن بزرگی بر نمی آمد . لویس سوبیرو در این شرایط سعی می کرد کاری پیدا کند و کمک خانواده باشد . مردم دهکده سعی می کردند که در دادن تعالیم مذهبی به برنادت کمک کنند . و این کار مشکلی می نمود. دخترک به فراگیری علاقه ای نداشت و اغلب تنها و آرام بود .او خیلی روحانی بود. اغلب اوقات تسبیحش را همراهش داشت و به ذکر گفتن مشغول بود. دخترک دعای دیگری بلد نبود .

http://up.patoghu.com/images/nk3wyyc9ts4j6egjrvp.jpg

اولین ظهور در لورد پنج شنبه 11 فوریه 1858

برنادت 14 ساله و خواهرش تیونت 12 ساله و دوست کوچکشان جین 13 ساله برای جمع کردن هیزم به جنگل رفته بودند. آنها به طرف ماسابی رفتند و  آنجا غاری رو دیدند که در جلوی آن یک رود جاری بود .برنادت کفش و جورابش رو درآورد  که داخل آب رود برود.اون کفش و جورابهاش رو به سختی درآورد بعد یک صدایی شبیه تند باد رو شنید . دوباره همون صدای عجیب  رو شنید وقتی به غار نگاه کرد در گوشه بالایی غار یک بانوی زیبا و مزین رو دید با لباسی سفید و یک کمربند آبی آسمانی که روی هر کدوم از کفشهاش یک گل زرد زیبا داشت


تندیس مریم مقدس در غار ماسابی
اون بانو با اشاره انگشت به برنادت گفت که نزدیک بیا .برنادت تقریبا روی زمین خشکش زد ناخودآگاه به دامنش چنگ زد که تسبیحی رو که روی کمرش بود بگیرد و به احترام آن بانو زانو زد و سعی کرد که علامت صلیب رو بکشه اما تسبیحش رو پیدا نمی کرد و موفق نشد نقش صلیب رو بکشه تا اینکه بانو که با خودش یک تسبیح با یک صلیب بزرگ درخشان همراه داشت علامت صلیب رو کشید زمانی که برنادت مشغول ذکر گفتن با تسبیحش بود متوجه شد که بانو هم با انگشتانش تسبیح را گرفته و ذکر می گو ید اما لبهایش حرکت نمی کند.این صحنه برای مدت 15 دقیقه به طول انجامید . دو دختر دیگر بانو رو نمی دیدند .بله این خبر به مادر برنادت هم رسید.

 

اولین خانه برنادت کارخانه آسیاب آرد


دومین ظهور در لورد یکشنبه  14 فوریه 1858

در روز یکشنبه انگار نیرویی برنادت رو وا می داشت که دوباره به غار ماسابی برود اما مادرش اجازه این کار ور به او نمی داد بعد از کلی خواهش بالاخره مادرش با رفتن او موافقت کرد و برنادت با دو دختر دیگری در حالی که یک بطری پر از آب مقدس رو همراه داشتند عازم غار شدند به امید اینکه دوباره بانوی مقدس رو ملاقات کنند .برنادت از دو دختر دیگه خواست که زانو بزنند و همه با هم مشغول تسبیح شدند. برنادت دوباره بانو رو دید که تسبیح به دست ظاهر شده .برنادت قطراتی از آب مقدس رو به طرف بانو می پاشید و می گفت اگر از طرف پروردگار هستی بمان و اگر نیستی برو. همینطور که برنادت قطرات بیشتر و بیشتری از آب مقدس رو به سوی او می پاشید بانو  با یک لبخند زیبا به او نگاه می کرد و هر بار لبخند بیشتری بر لب داشت. همین که بطری آب خالی شد برنادت مشغول تسبیح گفتن شد و  بانو هم ناپدید شد .


تصویر برنادت سوبیرو در غار ماسابی

سومین ظهور در لورد پنجشنبه 18 فوریه 1858
صبح خیلی زود بود که دوباره برنادت در محل غار ماسابی زانو زده بود و چند نفر از آدم بزرگهای دهکده هم با او آمده بودند و با خود قلم و کاغذ آورده بودند . برنادت به غار رفت و از بانو پرسید ممکنه لطفا نام خودتون رو روی این کاغذ بنویسید مردم دهکده این تقاضا رو از من کردند. برنادت جواب شنید که لازم نیست. بعد بانو از او پرسید  می تونی برای مدت 15 روز به اینجا بیایی و برنادت جواب داد بله بانوی من قول می دهم .بعد بانوی مقدس هم این قول رو به برنادت داد :
من هم به تو قول می دهم که به تو شادمانی ابدی بدهم نه در دنیا بلکه در دنیایی دیگر
سپس بانو گفت من دوست دارم مردمان زیادی رو اینجا ببینم. بله این برای اولین بار بود که برنادت صدای لطیف و آرام و زیبای بانو رو می شنید. درست مثل یک ملودی زیبا از بهشت .این ملاقات کمتر از نیم ساعت به طول انجامید .

http://up.patoghu.com/images/1rztg9u927dmancnybpt.jpg

http://www.lourdes-france.org/multimedia/images/143.jpg

زیارتگاه ماسابی


چهارمین ظهور در لورد جمعه ۱۹ فوریه ۱۸۵۸

برنادت دیگه نمی ترسید و یک کشش عمیق درو نی او رو به طرف غار ماسابی سوق می داد .  .شش هفت خانم  دیگر از جمله عمه برنادت همراه او بودند .بعد از سه مرتبه طوفان بانو دوباره ظاهر شد . این ملاقات هم برای 30 دقیقه طول کشید. این بار برنادت با خودش یک شمع مقدس آورده بود و قرار بود تا پایان بار چهاردهم که روز سوم مارس 1858 خواهد بود  همین کار را بکند

 

برنادت  قبل از رفتن به دیر نورز


پنجمین ظهور در لورد شنبه بیستم فوریه 1858

در این روز گروه همراه برنادت به حدود 30 نفر  افزایش یافت . بانو ظاهر شد و وقتی ناپدید شد برنادت دوباره به حالت عادی و آرام خودش بازگشت. این بار درباره ملاقاتش خیلی کم توضیح داد فقط گفت که بانوی زیبا رو دیدم که از داخل غار به من با محبت لبخند می زد.

منظره شبانگاهی غار ماسابی . گوشه بالایی غار محل ظهور مریم مقدس

ششمین ملاقات در لورد یکشنبه 21 فوریه 1858

در این صبح روز یکشنیه حدود 100 نفر برنادت رو همراهی می کردند و بانوی ما در حالی ظاهر می شود که با چشمان درخشانش کل دنیا را نظاره گر است و درخواست می کند که برای گناهکاران دعا کنید .و برنادت پس از پایان ملاقاتش با بانو از مردم خواست که در بعد از ظهر برای گناهکاران دعا کنند.در بعداز ظهر  برنادت  مجبور بود که یک مصاحبه طولانی با ماموران پلیس را متحمل شود .برنادت آرامش خودش رو حفظ کرده بود .پدر برنادت قول داد که برنادت دیگر به غار نخواهد رفت.

 

مادر برنادت


هفتمین ظهور در لورد سه شنبه 23 فوریه 1858

در جایگاه اعتراف ، کشیش پدر پومیان به برنادت گفت هیچکس نمی تواند مانع رفتن او به غار شود. پدر برنادت هم از حرفش برگشت و اجازه داد دخترش به ملاقات بانو برود. در این روز حد اقل 100 نفر نظاره گر وجود داشت در میان آنها دکتر دو زوس و چند نفر از مردان مهم دهکده هم به چشم می خوردند . بانوی مقدس ما یک دعای کوتاه رو کلمه به کلمه به برنادت  آموزش داد . که برنادت اون رو به عنوان یک راز نگاه داشت .برنادت در تمام طول زندگیش هر روز این دعا رو می خوند .

بانو به برنادت دستوراتی داد :

به نزد کشیشان برو و به آنها بگو که من می خواهم در اینجا یک کلیسا ساخته شود .



کلیسای لوردز - دور نمای غار ماسابی از آن طرف رودخانه

هشتمین ظهور در لورد چهار شنبه 24 فوریه 1858
حدود 200 یا 300 نفر همراه برنادت به غار آمده بودند آنها چهره برنادت سوبیرو رو می دیدند که خیلی محزون و غمگین نگاه می کند. برنادت در حالیکه زانو زده بود چندین بار روی زمین  خزید و متو قف شد و مرتب زیر لب زمزمه می کرد توبه توبه توبه ..... .برنادت گفت که بنا به درخواست بانو برای گناهکاران طلب توبه و بخشایش کرده ام.

سلام بر مریم مقدس .ای بانو ی ما، برای ما گناهکاران دعا کن.


                                  
غار ماسابی
نهمین ظهور در لورد پنجشنبه 25 فوریه 1858
دوباره غار پر از جمعیت شد چهره برنادت در طول این ملاقات بسیار غریب بود . مریم باکره به برنادت گفته بود دخترم من می خواهم فقط برای تو و فقط درباره تو یک راز دیگر بگویم که تو هرگز نباید در مورد آن با کسی صحبت کنی .نمی خواهم هرگز آن را فاش کنی. حالا برو از آب چشمه بنوش و از علفهای نزدیک آن بخور و خودت رو در آب چشمه بشور. بانو با انگشت به غار اشاره می کند . برنادت هم کلی گل کثیف و نمناک رو می بیند .برنادت نتو انست از آن آب بنوشد و سه بار تلاش کرد با انگشتانش آ نجا راحفاری کند .در بار چهارم توانست از آن آب بخورد و خودش را در آن بشوید . و از علفهای نزدیک چشمه  خورد .برخی از مردمان حاضر در آنجا می گفتند که او دیوانه است ولی پس از اینکه برنادت از آن آب نوشید چشمه شروع به جوشیدن کرد. از این چشمه روزانه 100000 لیتر آب می جوشد . خیلی از مردم نام این آ ب را آب معجزه گذارده اند . بعد از این واقعه برنادت مجبور بود بازجویی های پایان ناپذیر امپراطوری را تحمل کند .ولی در این بازجویی ها چیزی دستگیر آنها نشد .


برنادت مقدس

دهمین ظهور در لورد شنبه 27 فوریه 1858
دهمین ملاقات در حضور یک جمعیت 800 نفری صورت گرفت .برنادت دوباره از آب چشمه مقدس که حالا حسابی می جوشید نوشید و از علفهای اطراف آن خورد.

http://up.patoghu.com/images/cd0xwibccw2nio6x6lfq.gif


یازدهمین ظهور در لورد یکشنبه 28 فوریه 1858

حتی جمعیت بیشتری از روز قبل (1150 نفر )برنادت رو به سمت غار همراهی می کردند .رئیس پلیس به همراه سربازانش از ژاندارمی هم حضور داشت او هم تحت تاثیر قرار گرفته بود و گزارش داد که ملاقات نسبتا زمان زیادی به طول انجامیده است. در بعد از ظهر یک بازجویی دیگر از طرف رئیس پلیس و عوامل  امپراطوری صورت گرفت . مدیر مدرسه محلی هم آمده بود که به صورت خصوصی سوالاتی از وی بپرسد . ابتدا تصور می کرد که برنادت دچار توهم شده اما پس از سوالات مکرر متوجه شد که وی واقعا مریم مقدس را می بیند.

برنادت سوبیرو
دوازدهمین ظهور در لورد دوشنبه اول مارس 1858
مطابق برآورد پلیس 1500 نفر جمعیت حضور داشتند. برنادت دوباره از آب چشمه نوشید و خودش را در آن شستشو داد. این اولین روزی بود که کشیشی هم در آنجا حضور داشت . نام او آبه دزیرات بود .

وی به تازگی جامه رهبانیت بر تن کرده بود و در شهر امکس در نزدیکی ماسابی به کار کشیشی مشغول بود.


او با دقت به چهره برنادت دقیق شد . و از معصومیت و پاکی و آرامش و قداست بی مانندی که در چهره دخترک موج می زد به شگفت آمده بود.او بعدها گفته بود عجب آرامش مطلقی ! عجب وقار بی نظیری . چه قدو ست زیبایی آنقدر خالص و بی غل و غش و صاف و این همه برای یک کو دک به سن او  غیر ممکن است .انقدر صاف و بی غل و غش انقدر دوست داشتنی و زیبا انقدر ملکوتی و سبک . انگار که در آستانه بهشت ایستاده                  

چهره واقعی برنادت سوبیرو
سیزدهمین ظهور در لورد سه شنبه دوم مارس ۱۸۵۸
این بار 1650 نفر تماشاچی حضور داشتند.بانوی مقدس از برنادت خواست که به نزد کشیش برود و تقاضای ساختن یک کلیسا را در آن محل بکند. من می خواهم که مردم در صفوف منظم به این مکان بیایند .وقتی برنادت پدر پیرامل را ملاقات کرد آنقدر برخو رد تند و خشنی با وی شد که فقط در مورد صفوف منظم صحبت کرد و فراموش کرد در مورد کلیسا چیزی بگوید .برنادت لرزان و ناراحت در بعد از ظهر دوباره نزد کشیش می رود و بقیه پیامش را به او و سه کشیش دیگر  بازگو می کند. پدر هم از او می خواهد که او ابتدا باید نام بانو را سوال کند .

                               

مراجعه بیماران به غار ماسابی برای گرفتن شفا از مریم مقدس

چهاردهمین ظهور در لورد چهار شنبه سوم مارس 1858
سپیده دم چیزی حدود 3 یا 4 هزار نفر در غار بو دند اما هیچ اتفاقی نیفتاد و برنادت به هنگام عصر دوباره بازگشت  و در حضور یک جمعیت 100 نفری دوباره بانو را ملاقات کرد .طبق درخواست پدر روحانی برنادت نام بانو را سوال کرد اما جوابی نشنید و بانو فقط به او لبخند زد .برنادت به نزد پدر رفت . پدر روحانی برنادت را دیوانه می دانست وی درخواستش را مبنی بر لزوم دانستن هویت بانو تکرار کرد.


 

برنادت در سال ۱۸۵۸ زمانی که ۱۴ سال داشت و همان سالی که مریم مقدس را دید



پانزدهمین ظهور در لورد پنجشنبه چهارم مارس 1858
روز جشن  مارکتینگ بود و آخرین روز از روزهای ذکر شده در ظهور سوم. یک جمعیت کثیر بیست هزار نفره از مردم در غار در انتظار بودند.ازدحام عجیبی بود. پلیس محلی به علاوه نیروی کمکی پلیس از دهکده های اطراف  از عهده ایجاد نظم و سر و سامان دادن به چنین جمعیتی بر نمی آمدند.برنادت سوبیرو به مدت سه ربع ساعت در مدخل غار ماند و دوباه پس از پایان ملاقات به دیدار کشیش اعظم رفت.و گفت که وقتی از بانو نامش را سوال کردم فقط به من لبخند زد اما هنوز بر ساخته شدن کلیسا در این مکان  اصرار دارد.پدر پیرامل هم از برنادت خواست که حتما باید نام بانو را سوال کنی.





آب چشمه لورد



غار ماسابی


در اینجا بود که یک وقفه بیست روزه در ظهور بانو به وقوع می پیوندد. در طول این  مدت برنادت سوبیرو به غار نمی رفت .ولی با این حال  یک نیرو و کشش عمیق او رو به رفتن به غار فرا می خواند. این در واقع یک وقفه خوشایندی برای برنادت بود که درطی آن ، برنادت نیرو و آرامش خودش رو به دست می آورد . در این دوره او به مدرسه می رفت و برای اولین مراسم اشاء ربانی خودش را آماده می کرد.


 

پاپ پیوس ششم


شانزدهمین ملاقات در لورد پنج شنبه 25 مارس 1858

(25مارس روز عید تبشیر  مسیحیان است ). روز عید بود و برنادت برای مدت سه هفته به غار نرفته بود. شب هنگام  24 مارس کشش و انگیزه ای  قوی برنادت رو به غار ماسابی می کشاند. در ساعت پنج صبح برنادت با چند نفر از بستگانش عازم غار ماسابی بودند. حتی در این سپیده دم به این زودی تنی چند از مردم و از جمله رئیس پلیس در غار بودند. به محض اینکه برنادت رسید بانو هم ظاهر شد.برنادت در این روز به مدت یک ساعت در حضور بانوی مقدس بود و در تمام طول این زمان در یک حالت خلسه عارفانه ای فرو رفته بود و از خود بی خود بود .او از بانو نامش را سوال کرد و برای سه مرتبه درخواستش رو تکرار کرد.بانو به او لبخند می زند و برنادت جرات پیدا می کند که برای بار چهارم درخواستش را تکرار کند. واکنون به او پاسخ داده می شود.



من باکره حامله هستم

این سخن بانو گفته پاپ پیوس چهارم  را تایید می کند.
او بانویی زیباست احاطه شده در نوری به درخشندگی خورشید. بله مریم پاک. مریم مقدس.  اینک بانوی ما  معصومیت خود را واگویه می کند. من حامله معصوم هستمای مریم پاک برای ما دعا کن. به تو توسل می جوییم.


http://up.patoghu.com/images/ia7fqtmjiw0s5hef16nq.jpg

برنادت سوبیرو دخترکی معصوم بود که حتی معنای صحبت مریم مقدس را نمی دانست. او تنها 14 سال داشت .و دختری معصوم بود .به هر حال او متوجه منظور بانو نشد تا اینکه در بعد از ظهر همان روز دوباره با کشیش گفتگو کرد و از روی گفته های آقای استرید که یک عالم فرهیخته بود متوجه معنی گفتار بانو شد .بله فهمید که آن بانو همان مادر مقدس است.مریم مقدس.

و در اینجا دوباره یک وقفه دیگر در ملاقاتها به وقوع پیوست.

 

آرامگاه برنادت سوبیرو در نورز فرانسه


هفدهمین ملاقات چهارشنبه 7 آوریل 1858

برنادت چند روزی وقفه داشت تا اینکه مردم از او خواستند که دوباره به غار برود .برنادت در حالی به آنجا می رفت که طبق معمول همیشه یک شمع فروزان در دست چپش گرفته بود و با دست راستش شعله را در برابر باد محافظت می کرد. برنادت برای مدت 15 دقیقه  در یک حالت خلسه ای فرو رفته بود و شعله شمع انگشتانش را می سوزاند اما دکتر دوزوس هیچ آثاری از سوختگی بر انگشتانش ندید. وی معتقد بود که برنادت آنچه رو که می گوید واقعا مشاهده می کند.
در اینجا بلند ترین وقفه در ملاقاتها ایجاد شد.

http://www.euroclubschools.co.uk/userimages/bolymill.jpg


کارخانه آسیاب آرد اولین خانه برنادت


هجدهمین ملاقات جمعه 16 جولای 1858
در روز عید ، برنادت سوبیرو یک کشش عمیق و صف ناشدنی برای رفتن به غار در وجود خود حس می کند. او ساعت 8 صبح به آنجا می رود. از زمان حضور قبلی تا الان ، مقامات بنا بر حکمی که در تاریخ 10 جون صادر شده بود اطراف غار را حصار کشی کرده اند. برنادت همراه با عمه لوسیل در آن طرف رودخانه زانو زده بودند . برنادت برای دقایقی درست مثل ظهور قبلی در چند ماه گذشته، در یک خلسه عمیقی فرو رفته بود.عمه لوسیل بعدا از او پرسید که مریم مقدس چه سخنانی با او گفته و وی گفت هیچ چیز فقط من در تمام زندگی ام ندیده ام که بانویی با آن زیبایی نگاه کند. در دیدار آخر به دستور مقامات اطراف غار حصار کشی شد و برنادت در آن سوی رودخانه زانو زده بود .اما بنا بر گفته خودش بعد فاصله را حس نمی کرده و بانو را از نزدیک مشاهده می کرده است.


 

زندان لی کاچوت


پس از پایان این ملاقات برنادت به زندگی ایمانی عادی خود برگشت که برای او به این معنی بود که هر روز ایمان دار تر از دیروز شود .


اولین ظهور از ظهورات 18 گانه مریم مقدس در لورد ، در 11 فوریه1858  به وقوع پیوست. در طول این ملاقاتها و بعد از آن برنادت سوبیرو همواره تحت تحسین و تمجید همگان بود .و همواره با اهمیت و مهم تلقی می شد.ولی والدین او روزگار سختی داشتند .این مردمان فقر وبی چیز چطور می توانستند در مقابل مصائب و مشکلات و تهدیدها از خود دفاع کنند. اما برنادت طبق روال قبلی خودش بود .یک دختر ساده و مومن که زندگی خودش را وقف اعتقادش کرد.
برنادت سوبیرو همواره در مقابل بازرسی ها و مصاحبه ها و کج خلقی های کلیسا و قدرتها و نفوذها از سراسر دنیا با آرامی و گشاده رویی برخورد می کرد.و در تمام خلال مدتی که در مورد مشاهداتش برای آنها توضیح می داد در مقابل خشونت ها و بی نزاکتی های مداوم آنها یک عزم راسخ و پایدار نشان می داد.یک تصمیم مبنی بر راهبه شدن در برنادت قوت می گرفت و نهایتا تصمیم گرفت وارد یک دیر در نورز شود .با وجود اینکه وضع جسمانی برنادت به اندازه کافی خوب نبود که از عهده مسئولیت های سنگین کلیسا برآید اما با کمال میل پذیرفت که از بیماران مراقبت کند و همیشه می گفت هیچ کس من را مجبور نکرده که به اینجا بیایم.

عزیزان امروز آخرین قسمت از شرح مکاشفات برنادت مقدس رو تقدیم می کنم. از عزیزانی که مرتب سر می زدید سپاسگزارم. از دوست عزیزی که تحت نام فرزند آدم و حوا تقریبا برای هر پست من کامنت می گذاشتید و مشوق من بودید تشکر می کنم. اعتراف می کنم طی مراحل ترجمه و تدوین این مطالب به شدت تحت تاثیر قرار می گرفتم .و ریشه های عشقی عمیق به لورد و غار ماسابی در من قوت می گرفت


 

پدر برنادت


 

پدر برنادت


در جولای 1866 برنادت برای تحقق بخشیدن به خواست قلبی اش مبنی بر وقف کردن زندگیش در راه مذهب ، وارد صومعه گیلدارد مقدس در نورز شد و جامه رهبانیت بر تن کرد.این اولین و آخرین سفر برنادت در تمام زندگی اش بود. برنادت قبل از اینکه لورد عزیز وخانواده اش را ترک کند در 14 جولای 1866 دوباره به غار ماسابی رفت . مکان مقدسی که میعاد گاه او با مریم مقدس بود.

برنادت در نورز همراه با خواهران روحانی ،  با همان نامی که در هنگام غسل تعمید به وی داده شده بود زندگی می کرد .ماری برناده . خواهر ماری برناده در همان ابتدای دوران راهبگی اش زمانی که هنوز دوران نوآموزی رهبانیتش را می گذراند به تمام حضار انجمن کلیسا و راهبان ،  داستان رویت مریم مقدس را تعریف کرد . پس از آن هرگز به وی اجازه داده نشد که روایت را واگویه کند . بعضی از مادران مقدس در کلیسا، وی را بر سر کارهای پست و کلفتی گماشتند این برای تزکیه نفس وی لازم بود تا فروتن و مهربان باقی بماند. برنادت تحت این همه تحقیر رنج می برد اما شرایط را پذیرفته بود .و همیشه خوشرو و ملایم بود . در روزی که آخرین نذر و عهدش را به جا آورد پدر روحانی به وی گفت که کارش عبادت و نماز است .به او در اتاق بیماران صومعه کار داده  شد . با وجود اینکه پرستاری بسیار خوب و مثمر ثمر بود خودش از بیماری آسم رنج می برد و ضعیف بود .وی از بیماری سل و کمبود کلسیم در استخوانها و زخم باز رنج می برد .تمام اینها به اضافه روحیه ضعیفش او رو در مشقت و رنج قرار داده بود .و تا پایان عمرش رنج بیماری را تحمل کرد و این همان وعده های مریم مقدس در لوردز بود.

من به تو قول یک زندگی خوب ابدی را می دهم نه در این دنیا بلکه در دنیایی دیگر.

   

 

تصویر واقعی پدر پیرامل کشیشی که مریم مقدس به او عشق می ورزید


او در سن 35 سالگی در چهار شنبه 16 آوریل 1879 درگذشت . وی بنا بر درخواست پاپ پیوس چهارم و کشیش لوردز در بستر مرگ دوباره مشاهداتش و جریانات ماسابی را بازگو کرد و برای صحت ادعایش سوگند یاد کرد.بنا به درخواست کلیسا پس از طی مراحل قانونی طولانی و دشوار کلیسا در 8 دسامبر 1933 پاپ پیوس ششم خواهر ماری برناده را رسما قدیسه اعلام کرد . بدن او پاک و سالم باقی مانده و در یک تابوت شیشه ای در دیری کوچک در نورز نگهداری می شود و یک زیارتگاه مهم است .
بدن برنادت در هنگام مرگ در سال ۱۸۷۹. بنا به وصیت خودش وی را با لباس رهبانیت به خاک سپردند.

یاداشتهای شخصی نویسنده درباره خواهر ماری برناده
او آنقدر معصوم بود که حتی معنای باکره باردار را نمی دانست . او یک دختر جوان ایمان دار و بی ریا  بود .نکته حایز اهمیتی است که بانوی ما او را برگزید . این مکاشفه برای او تنها رنج و دشواری به دنبال داشت . جهان اما توسط لورد برکت فراوان داده شد . پنج میلیون زائر در سال برای نورز دور از ذهن نیست .
کلیسای لوردز با کادر پزشکی مجرب تمام ادعاهای شفا را دقیقا بررسی می کند . از هزاران ادعای شفا تنها ۶۶ مورد آن دلیل علمی ندارد و طبق قوانین دشوار کلیسا معجزه شناخته شده
بنا بر دستور شهردار لورد درب غار بسته شد و اطراف آن حصار کشی شد و کشیشی در خواست بازگشایی آن را کرد.و وی گفت که فقط امپراطور می تواند آنجا را بازگشایی کند !! حال چه کسی قدرتمند تر است امپراطور یا بانوی ما !!بنا بر درخواستهای مداوم و مصرانه ملکه سرانجام ناپلئون سوم غار را بازگشایی کرد.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد